هفت ماه اول زندگی
همه چیز خیلی زودتر از آنکه فکرش رو بکنی میگذره و خاطره میشه. تلخ یا شیرین آنقدر سریع میگذره که بعضی وقتا اصلا یادت میره چه دورانی داشتی. بزرگ شدن ثمین هم تا حالا همینطور بوده. چهارماه اول کم خوابی دخترنازم نگرانمون کرده بود، و اینکه شب که میشد از حوالی ساعت نه تا یک و دو نصفه شب گریه و زاری و .... هیچ کاری هماز دست ما بر نمیومد، جز اینکه بغلش کنیم و راه بریم، یکی دو ساعتی هم با ماشین تو خیابون بگردیم و ... دوباره تا فردا!!!! روز از نو روزی از نو! دکترا میگفتن طبیعیه و ثمین دل درد(کولیت نوزادی) داره ولی متاسفانه داروها هیچ اثری نداشتن و ما باید تا بزرگ شدن ثمین صبر میکردیم. در تمام این مدت ثمین خانوم یا ب...
نویسنده :
مامان
9:44